اخبار جدی ترین کنسول های بازی,تریلر بازی ها,جدید ترین اپدیت های بازی ها و ...
اخبار جدید بازی ها و تریلر و مرجع دانلود بازی
اخبار جدی ترین کنسول های بازی,تریلر بازی ها,جدید ترین اپدیت های بازی ها و ...
اخبار جدید بازی ها و تریلر و مرجع دانلود بازی
نام : Batman Arkham Origins BlackGate
سازنده : Armature Studio
ناشر : Warner Bros.Interactive Entertainment
پلتفرم : Nintendo 3DS,PSVita
تاریخ عرضه : October 25,2013
سبک : اکشن پلتفرمر
Mark Pacini، کارگردان بازی دروازه سیاه می گوید:
“ما از نینتندو جدا شدیم. ۵ سال پیش کار خود را آغاز کردیم و ما رابطه ایی را با Warner Bros ایجاد کردیم. آنها فرصتی به ما دادند. آنها خواهان بازی در سبک دو و نیم بعدی بودند که همانند متروید طراحی شود و تیم سازنده ما را مناسب این کار دانستند. ما ۳ نفر جزو هوادران ۲ آتشه بتمن بودیم. پس این کار را قبول کردیم.”
“دروازه سیاه” کمی بعد از اتمام حوادث داستانی Arkham Origin آغاز می شود. هواداران بتمن می دانند که “دروازه سیاه” چه مکانیست! دروازه سیاه، زندانی در شهر گاتهام است که محل اختفای جنایتکاران و قاتلان شهر گاتهام همانند جوکر بود. دروازه سیاه فقط در دنیای آرخام وجود داشته است پس ارتباط بین این بازی با عنوان اصلی کاملا مشهود است. لازم به ذکر است که دروازه سیاه در یک جزیره بنا شده است. زندانیان دست به شورش زده و بتمن می بایست این شورش را به اتمام برساند. درون مایه داستان همانند تیمارستان آرخام در سال ۲۰۰۹ است. با اکتشاف بتمن، داستانی نیز روایت می شود و بازیباز متوجه حوادث پیرامون دروازه سیاه می شود. این بازی بر پایه ساختار بازی متروید ساخته خواهد شد.
بتمن وارد دنیایی ۲ بعدی می شود و تجهیزات جدید و تکنیک های مبارزه بیشتری را دارا خواهد بود. همچنین محیط های مخفی نیز در این بازی وجود خواهد داشت. برخلاف نسخه کنسولی بازی آرخام، هدف اصلی بتمن در ارتقای کاراکتری نیست بلکه وفاداری به سبک بازیست. تمامی ارتقاهای این بازی بر پایه اکتشاف محیط بنا نهاده شده است. علت این امر در اینست که به بازیباز حس جمع آوری آیتم ها القا شود و امری مهم در بازی تلقی شود. Pacini می گوید:
” این یک تصمیم طراحانه بوده چون اگر بر پایه مبارزات و Xp، بتمن ارتقا می یافت دیگر گشت و گذار در محیط الزامی نبود.”
این قضیه یکی از تغییراتی بوده که استودیو در این بازی اعمال کرده است. از لحاظ بصری با اینکه بازی در اصل دو بعدی است ولی با این حال از ۳ بعد نیز گاهی اوقات محیط مشخص می شود تا بتمن بتواند جست و جو، مبارزات خود را انجام دهد. بتمن می تواند به سکوهای بالکن که در پس زمینه وجود دارد خود را متصل کند و این مورد به یک المان مخفی کارانه تبدیل می شود. البته این المان را می توان در مبارزات نیز استفاده کرد. به عنوان مثال دشمنانی که از هر ناحیه به بتمن حمله ور می شوند را می توان به سکوها متصل کرد.
در نتیجه، مبارزات شبیه به نسخه کنسولی است. ابزارآلات نسخه کنسولی نیز همچنان در این نسخه وجود دارد. هر چند مبارزه در دو بعد به مراتب سخت تر و طاقت فرساتر از ۳ بعد است! Pacini توضیح می دهد:
“ما باید بازی را به صورت زمینی می ساختیم. به گونه ایی که بتمن از چپ به راست حرکت کند ولی دشمنان از هر ناحیه تصویر می توانند وارد مهلکه شوند. باقی موارد همچنان دست نخورده باقی می ماند.”
چندین مبارزه از بتمن را شاهد بودیم که وی مجبور به عقب نشینی شده بود تا بتواند راه خود را به سمت راست یا چپ باز کند.
تجهیزات آشنای بتمن در صفحه بازی به نمایش کشیده می شود. Batrang سبب بیهوش شدن دشمنان می شود و حتی برای جلب توجه به مسیری دیگر نیز به کار برده می شود. Line Luncher به بتمن اجازه می دهد تا فواصل دور را گذر کند. بمب های ژل مانند را نیز می توان برای تله گذاری استفاده کرد. ابزارآلات بیشتری مسلما برای این نسخه وجود خواهد داشت که در حال حاضر صحبتی به میان نیامده است.
Pacini درباره گسترش و ارتقای حالت Predator این چنین می گوید:
“ما می خواستیم این حالت به نسخه های قبلی آرخام وفادار بماند که بتمن در تاریکی و خفا، دشمنان را یکی پس از دیگری از پا در می آورد. چون شما نمی توانید اطراف را با دو و نیم بُعد ببینید، چند لایه بیشتر برای بازیباز فراهم کردیم. به عنوان مثال، خطِ دید دشمنان را مشخص کردیم تا بازیباز درک کند که بتمن در حال حاضر توسط دشمن دیده می شود یا خیر. همچنان همانند نسخه اصلی قابلیت ها و تکنیک های مخفی کاری اعمال شده است. به عبارت دیگر حالت Predator همانند آن چیزیست که در نسخه کنسولی مشاهده می شود.
به محض ورود به زندان “دروازه سیاه”، متوجه مناطق مختلف زندان خواهید شد. در این بازی خبری از اتاق ذخیره بازی وجود نخواهد داشت و استودیوی Armature برای ذخیره بازی، قابلیت چک پوینت اتوماتیک را در بازی اعمال کرده است تا وقفه ایی در اشکن و اکتشاف بازیباز رخ ندهد. البته این قابلیت نیز وجود دارد که بازیباز به صورت دستی نیز بازی خود را ذخیره کند. Pacini قول داده است که بازیبازها می توانند غول آخرهای بازی را به روش های مختلف از پا درآورند. وی در اینباره می گوید:
” ما نمی خواهیم که شما قوانین بازی را رعایت نکنید ولی اگر بتوانید راهی را پیش ببرید که ما فکرش را نکرده بودیم، معرکه است! پس بازیبازها قابلیت هایی برای پیشروی دلخواه دارند ولی این قابلیت ها برای پیشروی الزامی نیست. به عنوان مثال برای از پا درآوردن یک غول آخر، آیتمی مخصوص برای شکست دادن وی وجود دارد ولی بازی به شما نمی گوید که حتما از این آیتم استفاده کن! “
قابلیت دید کارآگاهی نیز در این نسخه وجود خواهد داشت. با فشردن یک دکمه، تصویر به حالت دید کارآگاهی بتمن تبدیل می شود. دشمنانی که به رنگ سبز نشان داده شدند به معنای اینست که بتمن در راستای دید آنها نیست. در حالیکه دشمنان قرمز رنگ به معنای افشای موقعیت بتمن تعریف شده است. یک زاویه دوربین به گونه ایی حرکت می کند تا توجه بتمن را به خود جلب کند. معمولا مناطق مخفی، از دید بازیباز پنهان می ماند. با استفاده از دید کارآگاهی، بتمن می تواند سرنخ های موجود در بازی و موقعیت های حساس و خطرناک را شناسایی کند.
بازی Batman: Arkham Origins Blackgate فقط یک عنوان اضافی نیست. بلکه استودیوی Armature می خواهد این بازی را به یکی از بهترین بازی های کنسول دستی این نسل تبدیل سازد. جای تعجب دارد که نسخه پیشین کنسول دستی آرخام از عنوان متروید برای ابتکار و خلاقیت در بازی خود استفاده نکرده است. بدون شک اثر سازندگان متروید برای خلق یک تجربه ناب در نقش بتمن برای کنسول دستی ستودنی خواهد بود و ارزش بازی کردن را خواهد داشت.
برای مشاهده ی توضیحات و ادامه ی خبر به ادامه ی مطلب بروید»»»
عنوانی که با تکیه بر داستان و انتخاب ها و احساسات و گیم پلی خاص خود پیوند بین سینما و بازی را نزدیک تر کرد(البته نباید غافل شویم که مخالفانی هم داشت).در باران سنگین انتخاب ها بسیار تاثیر گذار بود و بازی پایان های متفاوتی داشت و گیم پلی آن را فقط اشاره و کلیک و صحنه های دکمه زنی تشکیل میداد،چیزی که ما البته به شکل پیشرفته تر و گسترده تر در ماوراء هم میبینیم.اینطور که مشخص شده این بازی طولانی تر از heavy rain است و شما چیزی در حدود ۱۰ساعت زمان برای تمام کردن بازی نیاز دارید.در یک مصاحبه نسبتا طولانی دیوید در سوال به اینکه چه چیزی باعث شد به فکر ساخت این بازی افتادید،گفت:
تولد فرزندم باعث شد من به فکر ساخت بازی باران سنگین افتادم و مرگ یکی از نزدیکانم زمینه ساز ساخت این بازی شد.
همانطور که می دانید داستان beyond two souls درباره ی شخصی است به نام جودی هولمز (Judy Holmes) که از همان کودکی با یک موجود ماوراءالطبیعه در ارتباط است.پدر و مادر او بعد از اینکه می فهمند او چه قدرتهایی دارد فکر میکنند که او هیولاست و رهایش میکنند،هرچند که جودی حتی در کنار پدر و مادرش هم هرگز زندگی خوب و خوشی نداشت.در بازی ماوراء شما هم کنترل جودی را برعهده دارید و هم کنترل روحی را که همیشه همراه اوست،در واقع هروقت که جودی با یک مشکلی مواجه و یا گرفتار می شود شما به وسیله ی آن روح می توانید به او کمک کنید که جلوتر به این مسئله خواهیم پرداخت.بازی beyond(با توجه به تریلرهای منتشر شده)تا به الان در روایت داستان و شخصیت پردازی بسیار موفق بوده است.آنقدر سکانس های احساسی در بازی قوی کار شده که شما خیلی زود به جودی وابسته می شوید و با او ارتباط برقرار می کنید.صداگذاری در بازی فوق العادست،از همین الان میتوان گفت آلن پیج (Ellen Paige) در کار خود موفق بوده!کافیست صحنه ای که جودی با چشمانی نیمه گریان به کنار باجه ی تلفن می رود و حرف میزند را ببینید،در آن لحظه صدای جودی بسیار لرزان و با ترس همراه است که با کوچکترین تلنگری ممکن است بغضش بترکد.با دیدن ویدئوها کاملا متوجه می شوید که بازی با وسواس زیادی ساخته شده و سازنده گان فکر تک تک لحظه ها را کرده اند،مثلا هنگامی که جودی در حال حرف زدن است همچنان بدنش میلرزد و یا حتی اشکی که از چشمان او جاری می شود واضح است که از لحاظ نورپردازی روی آن کار شده است.گرافیک بازی آنچنان بالاست که به جرات می توان گفت که هنوز در این نسل بر روی کنسولهای شخصی چنین کیفیتی را مشاهده نکردیم.
انیمیشن صورت بسیار طبیعی و پویاست،و مثلا در هنگام شمردن پول ها و یا زدن شماره های تلفن دیگر شاهد اشیاء خشک و بدون حرکت نیستیم،بلکه همه چیز مانند حالت طبیعی تکان میخورد و زنده است.افکت آب و آتش و خون هم در بالاترین سطح قرار دارد،برای مثال هنگام باریدن برف اجسام به آرامی سفید می شوند و هنگام بارش باران قطره های آب با ظرافت خاصی به لباس ها و زمین برخورد میکنند و یا زمان وزیدن باد وقتی در خلاف جهت آن حرکت میکنید به زیبایی لباسها و موهای جودی تکان میخورد و این عوامل باعث می شود اون حسی که مدنظر سازنده هست به بازیباز منتقل شود.تخریب پذیری هم تماشاییست،کافیست صحنه منفجر شدن پمپ بنزین و به هوا بلند شدن اتومبیلها را به یاد بیارید.تمامی وسائل و ساختمان ها از جزئیات بسیار بالایی برخوردار هستند،تنها نقطه ضعفی که شاید در این بخش بتوان به بازی گرفت این است که نمای دور خوب کار نشده و بی کیفیت است که البته تا زمان عرضه ی بازی مطمئنا این مشکل هم برطرف خواهد شد.راجبه خوب بودن این قسمت ذکر همین نکته که این بازی بسیاری از طراحی های خود را با بهره گیری از سخت افزار پلی استیشن۴ گرفته است کفایت میکند.بخش اکشن بازی هم واقعا درخور نام این بازیست.در صحنه ای که جودی با تعدادی از افراد ولگرد و خیابونی درگیر شد مشخص شد که این بازی از این منظر هم ضعفی ندارد.همانطور که در ابتدا اشاره کردم شما در بازی دونفر را تحت کنترل خود دارید: جودی و روح.
در بازی هر زمان که جودی گرفتار شد شما به وسیله ی این روح می توانید مشکل او را حل کنید و وی را از مخمصه نجات دهید.مثلا (با توجه به اطلاعاتی که تا الان انتشار یافته و دیده شده) جودی بعد از صحبت کردن در باجه ی تلفن بدلیل خستگی و درد و رنج زیاد از حال میرود،در اینجا شما به یکباره در نقش روح سطل زباله ای را می اندازید و انداختن آن باعث می شود شخصی جودی را در کنار خیابان ببیند و به کمکش بیاید و یا بعد از زدن گیتار و کمی پول درآوردن رفیقتان می رود که برای رفع گرسنگی غذایی بخرد اما در آن سمت خیابان با ۵الی۶ نفر درگیر می شود،در این لحظه جودی به کمک روح(شما) احتیاج دارد تا بتواند از پس آنها برآید و یا برای نجات دادن دوستانتان از میان آتش و در خیلی از شرایط مشابه دیگر شما باید به وسیله ی روح به او کمک کنید.کلیت داستان ماوراء ۱۵سال از زندگی جودی هولمز را تشکیل می دهد و همین میتواند مزید بر علت شود تا ما بتوانیم با شخصیت بازی ارتباط بیشتری برقرار کنیم.صحنه های سینمایی بازی واقعا جالب و هیجان انگیز است.
کیج اینبار در بازی خود همانند بازی لس آنجلس نوآر که بازخوردهای بسیار مثبتی هم داشت از فناوری موشن کپچر (motion capture) در ماوراء استفاده کرده و برای اینکار به سراغ بازیگران مطرح هالیوود مانند آلن پیج و ویلیام دافو (Willem Dafoe=»بازیگر مطرح سینما و سری فیلمهای مرد عنکبوتی) رفته است.اتمسفر بازی ابتدا تصور میشد همانند بازی باران شدید که در همه حالت هوا بارانی و محیط تیره و تار بود باشد اما به تازگی متوجه شدیم علاوه بر مناطق سرد و تاریک محیطهای گرم و روشن هم وجود دارد.شما در بازی لحظاتی را تجربه خواهید کرد که در کمتر بازیی انجام داده اید و به عنوان نمونه میتوان به کمک کردن در بدنیا آوردن نوزاد نام برد.در رابطه با موسیقی بازی تا به الان در این زمینه همه چیز خوب بوده است و بنظر خودم نورمن کوربیل (normand corbeil) بخصوص در سکانسهای حساس فوق العاده ظاهر شده است.
به هر ترتیب بازی Beyond: Two Souls یکی از موردانتظارترین بازیهای سال ۲۰۱۳ است که تا انتشارش چندماه دیگر باقی مانده و طرفداران پروپاقرص بازی منتظر هستند که ببینن استاد چه کرده است(هرچند خیلی ها به گیم پلی بازی خرده می گیرند و می گویند بازی اصلا گیم پلی ندارد و بازی بدون گیم پلی بازی نیست).خود کیج هم بارها بیان کرده که این بازی برایش از اهمیت ویژه ای برخوردار خواهد بود و برخلاف بازیهای قبلی روی این بازی حساب ویژه ای بازی کرده است.اخیرا هم اگر در جریان باشید باخبر هستید که این بازی در جشنواره ی فیلم Tribeca حضور پیدا کرد تا گمانه زنی ها راجبه آن بیشتر شود.در آخر باید گفت با توجه به نمرات فوق العاده ی بازی اخیر ناتی داگ و همینطور داستان پردازی آن بازی که تحسین خیلی از منتقدها را برافراشته کرد،کار را کمی برای Quantic Dream سخت کرده است.اما آیا آنها که خودشان ابداع کننده این سبک بودن میتوانند آن را به اوج برسانند؟آیا کیج به هدف خود که همان پیوند میان فیلم و گیم است خواهد رسید؟شما چطور فکر می کنید!…